اگرچه بيشتر زوجين با قصد داشتن زندگی بادوام پا به عرصهی ازدواج میگذارند اما، باگذشت زمان و امکان تغییر در اهداف فردی، رابطهای، علایق و رویاهای آنها میتواند منجر به اختلافات شده و درنهایت به جدایی منتهی شود.
طلاق یکی از مهم ترين پديده هاي حيات انساني محسوب میشود كه نه تنها تعادل رواني دو انسان، بلكه تعادل رواني فرزندان، بستگان، دوستان و نزديكان را نيز تحتتاثیر قرار میدهد( ساروخاني، 1372؛ به نقل از ناظميزاده، 1385 (.
به طورکلی طلاق به دودسته تقسيم میشود : طلاق آشکار یا قانونی که درآن زوجین به طور رسمی از یکدیگر جدا میشوند و طلاق پنهان یا عاطفی که زوجين در آن بنابه ضرورت و اجبار، باهم زندگی میکنند که به آن طلاق خاموش یا عاطفی هم گفته میشود.
هرچند در طلاق عاطفی والدین هردو حضور دارند اما تعاملهای منفی عاطفی آنها روی کودکان به خاطر سبکهای فرزندپروری غلط، ارتباطهای نامتعارف ، تعارضهای درونفردی وعملکرد ناکارآمد خانواده موثر است (یعقوبی، 111:2019)
زمان جدایی يكي از قربانيان اصلي پيامدهاي ناشي از طلاق والدين، كودكان بودهاند. از میان عوارض موثر بر کودکان میتوان از عوارض عاطفی، اجتماعی را مطرح کرد که دامنۀ این عوارض بسیار است و این آسیب ها و عوارض ممکن است بهصورتهای مختلف مثل:
- ترس
- اضطراب
- انتقام جویی
- افسردگی
- گوشهگیری و تمایل افراطی به محبت
- مشکل در مقابل جرم و بزهکاری و حتی ارتکاب جرم
- اختلال در امور مرتبط با تحصیل و روابط اجتماعی
- رفتارهای ضد اجتماعی
در کودکان دیده شود.
هرچند طلاق والدين هميشه منجر به بروز مشكلات عاطفي و رفتاري در فرزندان نميگردد، اما يقيناً تبعات منفي طلاق بيش از جنبههاي مثبت آن است(مككي ، 1387).
مطالعات نشان ميدهد كه كودكان خانوادههاي مطلقه نسبت به كودكان خانوادههاي عادي، داراي مشكلات عاطفي، رفتاري و تحصيلي بيشتري هستند و از سلامت رواني كمتري برخوردارند. همچنين آنها موفقيتهاي تحصيلي كمتري كسب ميكنند، ناسازگاريهاي روانشناختي بيشتري از خود بروز ميدهند و عزتنفس پايين و مشكلات اجتماعي بيشتري دارند(کلی،2000). طبق پژوهشهای انجامشده اين کودکان نسبت به ساير کودکان هم سن و سال خود از لحاظ اجتماعي، عاطفي و تحصيلي در رتبه پايينتري قرار ميگيرند (آماتو،2000). همچنين ميزان رشد عاطفي و اجتماعي كودكاني كه در خانوادههاي طلاق بزرگ ميشوند، معمولاً در مقايسه با ساير كودكاني كه در خانوادههاي عادي رشد ميكنند، كمتر است (مککاب، 1997).
كودكان اغلب احساس گناه ميكنند و گرفتار اين باور نادرست هستند كه به گونهاي عامل طلاق بودهاند و يا ميتوانستند فرزند بهتري باشند و با پادرمياني ، جلوي طلاق را بگيرند. آنها فكر ميكنند كه نه فقط علت طلاق والدينشان بودهاند، بلكه تنها دليل ادامه دعواي پدر و مادرشان نيز هستند (يومن و رومانسكی، 1385). كودكان در هر سني كه باشند به محض جدايي والدينشان سه سؤال به طور ناخودآگاه در ذهنشان شكل مي گيرد : آيا من باعث اين جدايي شدهام؟ چه كسي از من مراقبت خواهد كرد؟ آيا مرا نيز رها خواهند كرد؟ (يومن و رومانسكی، 1385).
يكي از متعارفترين احساساتي كه فرزندان در نتيجه جدايي و طلاق پدر و مادرشان تجربه مي كنند، احساس تنهايي و متفاوت بودن از كودكان ديگر است .
از طلاق بـه عنوان یکی از عوامل بالقوه در مشكلات تحـولي كودكـان يـاد شده. ازجملهی اين تأثيرات در كودكان پيشدبـستاني ميتوان از كاهش در عملكرد مدرسه، مشكلات سازشي مزمن مانند افسردگي و عـزتنفـس پـايين و مـشكلات تعاملي با همسالان به ويژه در كلاسهاي بالاتر، نام برد. نوزادان و کودکان پیشدبستانی در مقايسه با كودكان سنين بالاتر آسيبپذيري بيشتري در مقابل طردشدن از سوي والد يا مراقب محبوب خود دارند و واكنش شديدتري نسبت به طلاق و جدايي والدين از خود نشان ميدهند (كلارك ـ استوآرت، و برنتانو، 2006)
کودکان درسنین پایینتر از درك بـسياري از رويـدادها نـاتوان هـستند و بسياري از مسائل آنها را دچار سردرگمي ميكند. تقريباَ كودكان در سنين پايين نميتوانند بفهمنـد چـرا پـدر و مادرشان مجبورند جدا از هم زندگي كنند و اين جدايي دايمي است.
كودكان سنين مدرسه اگرچه معنا و مفهوم طلاق و جدایي را درك ميكنند، اما بااينحال از اين امر رنج ميكشند(ژوبرت، و گاي،1382). ازآنجايي كه كودكان در اين سن بيشتر خودمحور هستند، در نتيجه خود را مسبب و مسئول اتفاقات مربوط به طلاق والدين میدانند(پیپر،1996).
كودكان طلاق معدل پايينتري نسبت بـه كودكـاني كـه متعلق به خانوادههاي سالم هستند، دارند. همچنـين آنهـا دريافتند معلمان به صورت مكرر كودكـان طـلاق را در مقايسه با كودكاني كه از خـانوادههـاي سـالم هـستند، داراي مشكلات رفتاري و نگرشي شناسايي ميكنند (اسعدی، امیری وبانکی،1388).
میزان سازگاری کودک با جدایی والدین متفاوت است که با توجه به تحقيقات انجام شده، عدم سازگاري آنها با طلاق والدينشان ميتواند اثرات زيانبار و مخربي روي كاركرد روان شناختي و حتي وضعيت جسماني فرزندشما داشته باشد (بريور،2010).
عواملی مختلفی میتواند بر میزان سازگاری کودکان با طلاق والدینشان تاثیرگذار باشد که عبارتند از:
1. سن: هرچه کودکان سنین پایینتر( به دلیل محدودیت مهارتهای کلامی و شناختی و همچنین وابستگی بیشتر به والدین) میزان سازگاری کمتر
2. جنسیت:تحقیقات نشان داده، دختران نسبت به پسران با طلاق والدینشان بهتر سازگار میشوند.
طلاق از مهم ترین پدیده های حیات انسانی به شمار می آید که نه تنها تعادل روانی دو انسان, بلکه تعادل روانی فرزندان, بستگان, دوستان و نزدیکان را نیز به هم می ریزد. بیشترین اثرات طلاق متوجه کودکان این خانواده ها می باشد. از میان عوارض موثر بر کودکان میتوان از عوارض عاطفی، اجتماعی سخن به میان آورد که دامنۀ این عوارض بسیار است و این آسیب ها و عوارض بصورت ترس، اضطراب، انتقام جویی، افسردگی، انزوا و نیاز افراطی به محبت، اختلال در رفتار آمادگی برای جرم و بزهکاری و حتی تن دادن به جرم و ارتکاب آن اختلال در امر تحصیل و در روابط معاشرتی و رفتارهای ضد اجتماعی را نشان داد. از آن طرف هر گاه از تعلیم و تربیت سخن می گوییم همه بر این باور هستیم که فرایند تعلیم و تربیت به مثابه مثلثی مقدس است که یکسوی آن خانه است و سوی دیگرش مدرسه و پایه اش دانش آموز. شرایط خاص مدرسه و چگونگی روابط عاطفی حاکم بر خانواده نقش بسزایی در رفتار تحصیلی و انگیزه پیشرفت نوجوانان دارد. و کارنامه تحصیلی دانش آموزان حاصل تلاش مشترک اولیاء و مربیان است. بررسی ویژگیهای شخصی و شخصیتی آن دسته از دانش آموزانی که در مقایسه با همسالان مشابه خود پیشرفت تحصیلی چشمگیری داشته اند. حاکی از آن است که آنها از محیط خانواده بسیار گرم و صمیمی برخوردار بوده و رد سایۀ مهر و محبت تشویق پدر و مادر از یک نگرش مثبت و انگیزۀ غنی و قوی نسبت به مدرسه و درس خواندن بهره مند شده اند. در مقابل با نگاهی کوتاه با شرایط روانی اجتماعی و درس خواندن بهره مند شده اند. در مقابل با نگاهی کوتاه با شرایط روانی اجتماعی دانش آموزانی که علی رغم بهره مندی از بهرۀ هوشی بالاتر از متوسط و امکانات مناسب زندگی آنگونه که بایسته و شایسته است تلاش قابل توجهی از خود نشان نداده و پیشرفت تحصیلی مطلوبی را نداشته اند در می یابیم که این قبیل دانش آموزان غالبا متعلق به خانواده هایی هستند که روابط عاطفی متقابل و پایداری بین اعضار آن وجود ندارد و بسیار سست و شکننده است.
علاوه بر موارد بالا نتایج پژوهشی دیگر نشان داده اشت که ناامنی در تعاملات اجتماعی, مشکلات اقتصادی, مشکلات ساختاری خانواده, مشکلات تحولی و رشدی, نشانگان افسردگی, الگوهای ناکارامد سازگاری و مشکلات تحصیلی به عنوان پیامدهای طلاق والدین برکودکان شناسایی شد.
برای ارتباط با روانشناسان مرکز تخصصی روان شناسی آترینا با شماره های 09196510590 - 02122684075 در تماس باشید.
تهیه شده در دپارتمان مطالعه و تحقیق کانون روانشناسی آترینا
نویسنده : زهرا زارع - روانشناس کودک